محل تبلیغات شما

امروز قسمت آخر سریال گل پامچال رو دیدم عاشقش شدم انگار تو حال و هوای فیلم رفته بودم و خودمو همراه لیلا میدیدم و چ خوب روایت کرد زمان جنگ واسه ما  ک تجربه ای از این روزا نداشتیم  چ حس قشنگ و ساده ای بود این حس و حال رو دیگه خیلی وقته گم شده تو روزای الانمون . مخصوصا تو اون روستای کوچیک توگیلان اون خانومه  از دختری(لیلا ) که تو رودخونه پیداش کرده بودن با وجود 3 تا دختر دیگه میان بزرگش میکنن و مثل بچه خودش بهش وابسته میشه تو این قسمت عموی لیلا پیدا میشه میخوان ک اونو باخودشون ببرن اما لیلا دیگه وابسته ب این خانواده شده بود و اوناهم نمیتونستن از لیلا دل بکنند تصمیم بر این شد لیلا بمونه پیش این خانواده جدیدش کلی حس قشنگ بینشون بود اون روزا ادما قلبشون پر نورتر بود همه چی رو پر از رنگ و محبت میدیدن 

ولی الان چی از این ادما و اون حس و حال ساده و قشنگ  خیلی وقته گم شده شایدم چیزی ب اسم انسانیت دیگه تموم شده :) ادما سنگی شدن میدونی؟!:) 

مسیری که میدونی درسته رو ادامه بده :)

دوس دارم بخونید :)

تو ,لیلا ,حس ,حال ,رو ,اون ,وقته گم ,گم شده ,حس قشنگ ,از این ,حس و

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کاغذ ستاره البرز مصلی المهدی شکار لحظات در تاریخ ایران و ایرانی